- خاصه گرفتن ((~. گِ تَ))
- نزدیک کردن، مقرب ساختن
معنی خاصه گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دور شدن
انتقاد کردن
پناه بردن تحت حمایت کسی در آمدن
خرده گرفتن برکسی. عیب جویی کردن نکته گرفتن بر او
آمرغ گفتن
خنده گرفتن کسی را. عارض شدن خنده او را
گلوله کردن خمیر به اندازۀ یک نان
کنایه از عیب و ایراد گرفتن از کسی یا چیزی، برای مثال انوری بی خردگی ها می کند / تو بزرگی کن بر او خرده مگیر (انوری - ۲۴۰)
دوری گزیدن دور شدن فاصله ای ایجاد کردن بین خود و شخص دیگر یا شی، دوری کردن از شخصی به علت تفاوت مقام و رتبه یا حسب و نسب او (باحترام)، دوری کردن از کسی بسبب نفرت از او یا احتیاط
نواختن کاسه، ضرب گرفتن: (ساقی بشوق این غزلم کاسه میگرفت میگفتم این سرود و می ناب می زدم)، (حافظ)، سرودن و نواختن کاسه گر خواندن نوای کاسه گر: (حالت سرو چنانست که ذوقی دارد نفس بلبل و آن دبدبه کاسه گری) (نجیب جرفادقانی)، کار خانه و دکانی که در آن کاسه و بشقاب و آوندهای چینی سازند. یا فوت کاسه گری. دقایق یک فن رموز یک هنر. یا بلند بودن (دانستن) فوت کاسه گری. وارد بودن به دقایق امری آگاهی از پیچ و خم های عملی
مایه گرفتن برای کسی. بد گویی کردن از او
بی جهت کسی را آزار دادن
بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن
کنایه از اجتناب کردن
کنایه از اجتناب کردن
Distance
distanciar
дистанцироваться
distanzieren
dystansować
дистанціюватися
distanciar
distancer
distanziare
afstand nemen
दूरी बनाना
menjauhkan
להתרחק
mesafe koymak